تابیدیم چنان که خورشیدی قبل ازین به جهان نتابید ،ما از شروع راز خود دانستیم ما اسرار مخوف و شگرف خلقت را در کنجی امن نهان کردیم و خود از یاد بردیم از برای چه نگاهبان گشته ایم آنگونه که راه گم کردیم و سرگشته دنبال گم شده خویش جهان را زیر و رو کردیم
جهان برایمان از معنا دور گشت ما همه به سویی دنبال راز نهان خود گشتیم تا جایی که فراموش کردیم دنبال چه هستیم و همان طور سردر گم با سرگیجه های مداوم چنان به دور خود بی معنا چرخیدیم که نور خویش ندیدیم و جهان را شبی خاموش یافتیم بی معنا ،بی شگفتی بی عشق...
میوه ممنوعه بدعهدی ما بود و هیچ بهشتی از زیر پای ما کشیده نشد ما خود از عشق به عدم مبتلا گشتیم
ما معنا، بودیم قلبمان صندوقچه و عشق راز نهان بود
عشق...برچسب : نویسنده : sarinashahriari بازدید : 112